جشن کریسمس
توی گروه کارگاه مادر و کودک عضو بود و همش مطالب رو میخوندم و با اینکه نمیتونستم پسری رو ببرم کلاس ولی عاشق برنامه های شادش بودم و همش منتظر بودم که برنامه ای بزارن و ایلیا رو ثبت نام کنم برای همین هم هفته ی پیش وقتی دیدم که اعلام کردن جشن کریسمس و اشنایی با جشنش دارن خوشحال و خندون ایلیا جونی رو ثبت نام کردم و خیلی ذوق داشتم برای اینکه ایلیا رو ببرم امروز آماده شدیم و لباس کریسمس تن فسقلی کردیم و راه افتادیم پسری چون از صبح مهد بود و نخوابیده بود اصلا سرحال نبود و نمیزاشت لباسش رو بپوشم ولی به هر سختی بود راضیش کردم و پوشیدم تنش ولی هر کار کردم کلاه بابانوئل رو سرش نزاشت حرکت کردیم سمت پارک مطهری و همش با بابا امیر دعا دعا ...