11 ماهگی پسر طلا

خوشگل مامان 11 ماهه شد ...

حسابی پسری شیطون بلا شده ...

همون نی نی من که تا 5 ماهگی ساکت و مظلوم بود الان برا خودش یه شیطونی شده که نگو

حسابی دقتت زیاد شده مامان

تا تلفن زنگ میخوره میخوای بری سمتش و اگرم تلفن به چشمت نخوره به من نگاه میکنی و النگار میخوای بگی

که مامانی تلفن

وقتی حرف میزنم دلت میخواد تو هم حرف بزنی و گوشی رو از دستم میگیری مامان

دوباره عاشق تاب برقیت شدی و تا میخوابونمت توش یه حسی میگیری مامان که عاشقت میشم

از هر چی که بگی بالا میری و همش تلاش میکنی پاتو بزاری روی یه چیز و بری بالای مبل و

اخرش هم موفق میشی

اگه یه وسیله رو هم که بالا ببینی اینقدر دستت رو میکشیو رو سر پنجه هات می ایستی که بالاخره بندازیش

حسابی برای خودت دست دسی میکنی و اواز میخونی ...

بابایی که بیرونه ووقتی میاد و کلید رو روی در میچرخونه تو خیره میشی به در و صدا کلید رو

دوباره که میشنوی میدوی سمت در

برای همه خودت رو عزیز میکنی مامان و بغل همه میخوای بری ...

مامان بابا گفتنت هم که دلبخواهیه و هر وقت عشقت بکشه صدامون میکنی

البته بیشتر موقع های که کارمون داری مامان بابا میگی

هنوز وزنت کمه و من همچنان نگران وزنتم مامانی و آرزومه که تپلی شی خوشگلم

اخ جیگر تو پسر شیرین 11 ماهم بشم مامان

11 ماهگیت مبارک