واکسن یکسالگی
برای اینکه میخواستم تولد بگیرم واکسن ایلیای مامان رو سه روز عقب انداختیم و امروز صبح که رفتم سرکار
11 برگشتم تا پسر طلا رو ببرم برای واکسن ...
واکسن یکسالگی میگفتم خیلی آسونه از اون جهت ترس نداشتم ولی از اینکه گریه کنی خیلی میترسیدم
رفتیم بهداشت بازم مثل همیشه دقیقا از شش ماهگیت بهم میگن که لاغر شدی و درست و حسابی وزن نگرفتی
خیلی استرسی و نگران شدم ...
وقتی دکترا یا بهداشت این حرف رو میزنم دنیا روی سرم تیره و تار میشه
شاید بخاطر اینکه میرم سرکار نمیدونم نمیدونم
خداکنه که از این به بعد وزن بگیری پسریه نانازم
خلاصه تو بغل بابا نشستی و تا واکسن رو زدن تو گریه شدی یه عالمه گریه کردی و گریت بند نمیومد
خیلی ترسیدیم خیلی زیاد
ولی خداروشکر به خیر گذشت و این واکسنت هم تموم شد
بعد از اون اصلا درد و شکایتی نداشتی مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی