لی لی لی لی حوضک ...
لی لی لی لی حوضک
گنجیشکه آمد آب بخوره افتاد تو حوضک
این یکی درش آورد
این یکی آبش داد
این یکی نونش داد
این گفت: کی هلش داد؟
منه منه کله گنده
...........................
لی لی حوضک
این اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این بردش
این شستش
این پختش
این کله گنده خوردش
پنجشنبه عصر رفته بودیم پیش دایی مجتبی
ایلیام توی راه خوابش برد و من همینجور خوابیده توی کریر بردمش پیش دایی
بعد از چند دقیقه بیدار شد و شروع کرد به کنجکاوی و دلش میخواد با جارو
مثل بابا رضا اونجارو جارو کنه ...
کلی پسری بازی کرد
داداشی مجتبی کاش بودی و میدیدی ...
کاش بودی و برای ایلیای من ذوق میکردی و ایلیا بهت میگفت دایی
چقدر دلم برات تنگ شده داداشی کاش بودی ...
اونجا بود که بابا رضا گفت لی لی لی لی حوضک
پسر طلا هم سریع دستش رو به نشونه لی لی لی لی حوضک نشون داد
الهی دورش بگردم اینقدر ذوق کردم
اولین بار بود میدیدم ، فکر کنم مامان فهیمه بهش بیاد داده بودن جیگر مامانی بخدا