تب شدید ...
جمعه شب وروجکم رو بردم حموم که شنبه میره خونه مامان فهیمه تمیز و مرتب باشه
ساعت نزدیک ده شب بود که پسری اومد شیر بخوره دیدم داغه و هر چی بیشتر میگذشت
داغی پسری بیشتر میشد و بعله پسری تب کرده بود
حسابی نگران شدیم که نکنه جایی از پسرم عفونت داتشه باشه
تا صبح توی تب وروجک مامان سوخت و ماهم با استامینوفن و پاشویه هر کار میکردیم قطع نمیشد
پایین میومد ولی باز میرفت بالا
پسری دیگه بزرگ شده و نمیزاشت درست دستمال نمدار روی پیشونی و دلش بزاریم
ما هم به هر سختی که بود پاهاشو توی اب میکردیم که شاید تب جیگرم پایین بیاد
شنبه صبحش سرکار نرفتم و نوبت دکتر گرفتم که بریم دکتر
هنوز تب ایلیا بالا بود و داغه داغ و بیحال بود بدون هیچ علائمی از سرماخوردگی
ساعت 12:20 بود که رفتیم مطب دکتر و یه نفر جلومون نوبتش رو داد به ایلیای مامان
دکتر گفت خدارو شکر عفونتی نداره و یه نوع ویروسه و گلوی پسری هم التهاب داره
پسری اون روز تمامش توی تب سوخت و شب خدارو شکر با شیاف کودکان تبش اومد پایین
شب تا 2 شیر خورد و بعد بیدار شد و با گلودردی که داشت اصلا تا صبح نخوابید و شیر هم نخورد
صبح پسری رو با هزار دلشوره و نگرانی گزاشتم پیش مامان فهیمه
پسری گشنه ود و هیچی نمیخورد حتی ساعت 11 که اوردنش پیشم پسر طلا از بیحالی نا و
توانی نداشت که حتی چشماش رو باز کنه اون روز یه عالمه گریه کردم و بالاخره ظهر ساعت 3 با هزار
ترفند و کلک یدونم راضی شد به شیر خوردن
براش داروی گیاهی ایورا گرفتیم و با خوردن اون از دیشب خیلی بهتره ...
مامانی خدا نکنه تو هیچوقت مریض باشی
وقتی تو مریضی من از نگرانی دق میکنم