4- مرا از شیر میگیرند تا بوی کودکیم را از یاد ببرم....

مرا از شیر میگیرند تا بوی کودکیم را از یاد ببرم....

80 ساعت از سخت ترین روزها و شبهایی  تو این دو سالی که دنیا اومدی گذشت مامانی

چرا از شیر گرفتن برای من سخت ترین کاره دنیاست ؟؟؟

وقتی بابغض بهم نگاه میکنی و من فکر میکنم که بدترین مادر دنیام

اینکه کلافه وار اینور و اونور میری و خودتو جا میدی تو بغلم و بو میکشی و میگی ممه و من نمیتونم بهت بدم دیوونم میکنه

 شب حاضر نبودی بیای تو بغلم بخوابی و بیشتر و بیشتر اشک میریختی و اشکهای منم گوله گوله  بی صدا همرات میریزن و برای اینکه  نفهمی تندی پاکشون میکردم  و حتی به روی

خودم نمی آرم ... قربون صدقت میرفتم دردت به جونم مامانی نبینم  هیچوقت تورو توی این حال

بالاخره از اشک خواب میری و حتی توی  خواب یه سره ناله میکنی و از خواب میپری  و با گریه ام آب میخوای و تا میرم آب بیارم سریع میگی نه ممه میخوام ... چطوری تحمل کنم

و نزارم اشکام نریزه و به روی خودم نیارم

کاش پستونک میخوردی کاش به چیزی دیگه هم عادت داشتی تا یکم اروم بگیری بغلت میکنم و  تو محکم منو میچسبی جور که فکر میکردی میخوام از خودم دورت کنم ...
 

این روزا تنهایی میرم یه گوشه ای و اشک میریزم دلم برای روزهای شیر خوردنت خیلی تنگ میشه خیلی ...

درسته که تو بزرگ میشی و چند روز دیگه شیر خوردن و حتی از شیر گرفتنو یادت نمیمونه اما مطمئن باش من  تک تک لحظه هایی رو که بهت شیر دادم و نگام کردم و به صدای ملچ ملوچ

مکیدنت گوش دادم یادم نمیره   

هیچوقت این اشکایی رو که با هر بار شیر خواستنت ریخته هیچ وقت یادم نمیره

اینم باشه اینجا یادگاری تا وقتی بزرگ شدی بدونی که همونجوری که میگن وقتی بچه رو از شیر میگیرن برای اولین بار با مفهوم غم آشنا میشه..منم به اندازه ی تو غم داشتم پسرم

خدا کنه زودی حس هردوتامون به حالت قبل برگرده ، این روزها تنها چیزی که به دوتامون آرامش اینه اینه که محکم بغلم بگیرمت ...