پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 25 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 6 ماه سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

ایلیای من راه رفتنش بیشتر شده

پسری مامان داره تو راه رفتن خیلی پیشرفت میکنه دیشب که خونه مامان بابایی بودیم عمو وحید و بچه هاش هم بودن  خونه شلوغ بود و ایلیا حسابی خوشحال شده بود و از اینور به اونور میرفت  پسری اصلا نمینشت یا از پله ها میخواست چهار دست و پا بالا بره و یا اینکه  اینور و اونور بگرده و راه بره دیگه به جز بالا رفتن پله ها اصلا چهار دست و پا نمیرفت و همش راه میرفت و دور میچرخید و  روی قفس پرنده ها میزد و ذوق میزد و میخندید فدای این خندیدن و شور و هیجانت پسر طلای من
5 تير 1396

تمرین راه رفتن پسری

پسریه مامان از دیشب حسابی تمرین راه رفتن میکنه  از قبل همیشه دو ، سه قدم بر میداشت و میخورد زمین ولی دیشب پسر طلا انقدر تمرین کرد که از این سر خونه راحت میتونست بره اونسر و یه وقتایی هم وسطش میخورد زمین فدای اون تلاشت مامان ایلیای مامان وقتی میخواد راه بره دستاشو مثل ادم اهنی میگیره جلوش و میره ولی هنوز کامله کامل نمیتونی راه بری مامان  این تلاشی که میکنی و اینقدر جنب و جوشی که داری که فکر کنم به همین زودیا راحت  بتونی کامل راه بری مامانم
24 خرداد 1396

لی لی لی لی حوضک ...

لی لی لی لی حوضک گنجیشکه آمد آب بخوره افتاد تو حوضک  این یکی درش آورد این یکی آبش داد این یکی نونش داد  این گفت: کی هلش داد؟ منه منه کله گنده ........................... لی لی حوضک  این اومد آب بخوره افتاد تو حوضک این بردش این شستش  این پختش این کله گنده خوردش   پنجشنبه  عصر رفته بودیم پیش دایی مجتبی  ایلیام توی راه خوابش برد و من همینجور خوابیده توی کریر بردمش پیش دایی  بعد از چند دقیقه بیدار شد و شروع کرد به کنجکاوی و دلش میخواد با جارو   مثل بابا رضا اونجارو جارو کنه ... کلی پسری بازی کرد  دا...
19 خرداد 1396