پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

غذا خوردن یدونه مامان

1395/9/20 11:48
نویسنده : مامان نسیم
1,030 بازدید
اشتراک گذاری

الان دو هفته کامله که غذا خوردن رو شروع کردی پسر جونم 

عاشق غذا خوردنی و حسابی بدون غر و چیزی غذا میخوری 

یه قاشق که میزاریم دهنت منتظر قاشق بعدی هستی و اگه یه ذره دیر کنیم غر غرای پسر طلام شروع میشه

صبحا پسرم که از خواب پا میشه حریره بادام میخوره اونم با چه ملچ و مولوچی که ادم خودش هوس میکنه 

شب پنجشنبه بابا امیر سوپرایزم کرد و به عنوان اینکه مهمونی دوستشه منو راهی رستوران کرد

اونم چی ؟ میگفت بدون ایلیا بریم که بتونیم اونجا بشینیم

مگه من میتونستم از من انکار که میگفتم بدون ایلیا نمیتونم جایی برم و از بابایی اصرار که نه ایلیا رو بزاریم پیش

مامان فهیمه و خودمون بریم ...

تند و تند آماده شدیم و ایلیا رو گذاشتم پیش مامانی و خودمون حرکت کردیم 

توی رستوران یه دفعه مامان فهیمه و ایلیا بعد از بیست دقیقه اومدن و بابایی گفت که تولدت مبارک

امسال قشنگترین تولد عمرم رو تجربه کردم هم برای اینکه تورو دارم و هم این سوپرایز قشنگ رو

موقع شام پسری خیلی بیقراری میکرد چون ما داشتیم غذا میخوردیم و اونم غذا میخواست

منم روحم بیخبر که غذا برای جیگرم نیاورده بود

دیگه یه سیب آبپز کنار کبابمون بود و همون رو له کردم و تو با اشتهایی زیاد میخوردی مامان

الهی مامانی بمیره که برا پسرش غذا نیاورده بود ...

از حالا فهمیدم که پسرم دیگه بزرگ شده و هرجا که میرم مهمونی باید حتما ظرف غذاشم همراش ببرم 

فدای تو پسرم بشم 

عاشق تک تک این بزرگ شدنا و کاراتم دلبرم

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)