پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 20 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

بای بای پوشک

1399/4/12 10:42
نویسنده : مامان نسیم
230 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتی بود که میخواستم پسری رو از پوشک بگیرم از بس شنیده بودم که مشکله و اگه زمانش نرسیده باشه و بچه آمادگی نداشته باشه و از پوشک بگیریمش باعث خیلی مشکلات میشه و ...

اوووووف توی ذهنم همه اینا رو مرور میکردم و بالاخره تصمیم گرفتم که نه باید انجامش بدم و مطمئنم که پسر طلا همکاری میکنه ..

پسری تنها جایی از خونه که خیلی علاقه به کشفش داشت همین دستشویی بود و به هر بهونه ای اصرار میکرد که ببریمش داخل و اب بازی کنه همین علاقش باعث شد تصمیمم قطعی بشه

البته از چند ماه پیش دنبال همین توالت فرنگی های کوچیک آموزشی بودم و هر پیج اینستا گرامی رو نگاه کرده بودم و تصمیم داشتم که بخرم و با این توالت ها دستشویی کردن رو یاد بگیره ولی

از اونجایی که پسری خیلی عادتی هست ترسیدم به همین توالت هم عادت کنه و دوباره یه کار سخت دیگه پیش رو باشه و بخواد روی دستشویی معمولی عادت کنه خلاصه که ... اینقدر فکر کردم

 و فکر کردم و فکر کردم تا اینکه ....

سه شنبه 27 که از سرکار برگشتم و پسری رو از مهد اوردم و پوشکش رو عوض کردم دیگه پوشک پاش نکردم و بهش گفتم که باید دیگه از این به بعد تو دستشویی جیش کنی ... ایلیای مامان 

کلی اونروز ذوق کرد و خوشحال از اینکه مثل ما میتونه بره دستشویی ... حالا هر بار که اب میخورد باید مواظبش میبودم و میبردمش که جیش کنه ... خیلی موفقیت آمیز بود چون هر یک ساعت

یکبار که میبردمش جیشش رو یمکرد و تا شب بود که خودش گفت جیش ... من رو بگو ذوق زده از اینکه پسری درک کرده مطلبه و واقعا خودش همکاری بزرگی بود ...

شب هم سعی کردم  وقت خواب بره جیش کنه و از دو ساعت قبل خواب اصلا بهش چیزای ابکی ندادم و از اونجایی که ایلیا خیلی اب میخوره هر وقت اب میخواست تو لیوان خیلی کم اب

میریختم و حتی یکی دو بار هم سعی کردم حواسش رو پرت کنم و اونروز عصر بهش عسل و سه شیره دادم که میگفتم خوبه چیزایی با طبع گرم بخورن تا شب جیشش نگیره ...

و اینکه چرا من از سه شنبه و این روز رو انتخاب کردم چون سه روز تعطیلی تاسوعا عاشورا بود  و تو این سه روز میتونستم کنار پسری باشم و خیالم از اینکه امادگی کامل داره راحت شه و با خیال

راحت پسری رو بفرستم مهد ...

اخ چقدر اونشب از همکاری پسری ذوق کردم ...

با این حال شب موقع خواب سه نفری تو سالن جامون رو پهن کردیم و زیر پسری حسابی مشما گذاشتم که اگه یه وقت جیش کرد جایی کثیف نشه و اون روز صبح

پسندها (1)

نظرات (0)