این روزای پسریه مامان
پسری مامان هر روز داری بزرگ و بزرگ تر میشی
نمیدونم نشونه ی دندون در آودنه یا نه ولی این روزا حسابی از دهنت اب میریزه بیرون
و دلت میخواد که چیزی رو به دندونت بکشی بغل هر کی باشی اصلا غریبی نمیکنی
ولی اینقدر دور و برت رو نگاه میکنی و دنبال من و بابایی میگردی که نگامون کنی و خیالت راحت شه
و بعد از اینکه پیدامون کردی یه لبخنده بزرگ به پهنای صورتت میشینه که دوست دارم همون لحظه درسته
قورتت بدم خوشگلم
یه چند روزیه که جلو پات سوخته ولی اینقدر مظلومی اصلا به روی خودت نمیاری مامان جز یه ناله
و توی همون ناله هم یه لبخند تحویلم میدی که جیگرم برات کباب میشه
نمیدونم چرا سوخته این اولین باره که اینجوری میشه همش تند تند پوشکت رو عوض میکنم و میشورمت
مامان فهیمه میگه این از علائم دندون در آوردنه
الهی بمیرم که اینقدر برای در آوردن یه دندون باید زجر بکشی پسر طلا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی