پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 19 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

کلاس مادر و کودک

1396/8/30 9:31
نویسنده : مامان نسیم
361 بازدید
اشتراک گذاری

از تابستون توی یه گروه تبلیغ کلاس مادر و کودک رو دیدم و خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم که پسری رو ببرم ... همش منتظر اطلاعیه ترم جدیدشون بودم که بالاخره ثبت نامشون شروع

شد و یه روز من و تو و بابایی رفتیم برای ثبت نام ... همون روز ثبت نام سخنرانی داشتن و خیلی شلوغ بود و تو هم کلی توی این همه شلوغی کیف کردی و لذت بردی مامان ...

بالاخره ثبت نام شدی توی کلاس مادر و کودک و کودک شاد ...

از 22 مهر ماه بود که کلاسمون رو شروع کردیم اولین کلاس مادر و کودک بود که اونجا مامان ها هم بودن و شعر میزاشتن و همه با هم میخوندن ...

و تو خیلی کلاسارو دوست داشتی ولی چون چیزی نمیخوردی و گرسنه بودی توی وقت برگشت خیلی غر و نق میزدی مامان ... هر چی باهات حرف میزدم و بازی میکردم باز انگاری حال و حوصله

نداشتی ... برات خوراکی برنامه غذاییشون رو میاوردم ... حتی از این بیسکویت های مقوی که توش کلی ویتامین داره از اینترنت خریده بودم و گاهی فقط از اونا تو دهنت میکردی ...

کلاس کودک شاد هم خیلی خوب بود کلی رنگ بازی و اینا داشت و توی کلاس خیلی بهت خوش میگذشت مامانی ...

ولی از اونجایی که اصلا بعدش باهام همکاری نمیکردی و همش فکر میکردم اذیت میشی علیرغم میلی که داشتم کلاسارو با هم برم دیگه ثبت نامت نکردم مامانی

به امید اینکه شاید بزرگتر بشی و یکمی خورد و خوراکت بهتر بشه مامان جونی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)