بازم خرید برای قند عسلم
سه شنبه 29 بهمن خیلی یه دفعه ای تصمیم گرفتیم که بریم قشم و برای نازدونم خرید کنیم
اخ که حس و حالی داره خرید برای یکی یدونم ...
این اولین مسافرت من با پسر عزیزم بود الهی دورش بگردم که اصلا تو دلم یه ذره اذیت نکرد
میدونم وقتی اومدی هم اذیت نمیکنی جیگر مامانی
ساعت نزدیک 8 شب بود که حرکت کردیم با مامان فهیمه و ناناز
این اولین باری بود که میخواستیم با لندیگراف بریم قشم و ماشینمون رو هم ببریمپ
قبلا همیشه خودمون با لنج میرفتیم و ماشین بندر میموند ...
تو راه همه نگران تو فسقلی بودن مامانی که یه وقت خسته نشی تو دلم و جات راحت باشه
حسابی توی پاساژا کشتیم و من هر جا خسته میشدم بابایی دستم رو میگرفت و یه صندلی پیدا میکرد
که بشینم و یه خورده استراحت و دوباره خرید برای تو جیگرم ...
دلمو محکم میگرفتم تو دستم و راه میرفتم واقعا مثل اینکه نی نی نازم تو بغلمه
راستشو بگم خیلی نگران بدم یه وقت خدایی نکرده اتفاقی برای جیگرگوشم بیوفته
ولی خدارو شکر صحیح و سلامت روز پنجشنبه رسیدیم خونه
برای پسر گلم ست کالسکه و کریر و روروئک و یه عالمه لباس خریدیم ...
خیلی دوست داشتم ست کالسکه ی فسقلیم رو آبی بخرم که زیاد اونایی ابی بودن به دلم ننشست
و دیگه بخاطر جنس و کیفیت و مدل یکی که پسندیدیم فقط بنفش داشت و ست نی نی نازم
شدم بنفش ...
اینم خریدای قند عسل مامان از قشم