اولین سلمونی ...
گفته بودم که ایلیا طلام وقتی به دنیا اومد موهاش خیلی بلند بودن
و هر روز بلند تر میشدن ...
یه بار که مامان فهیمه توی 7 روزگی جیگرم موهاش رو کوتاه کرده بود
و حالا که چهل و سه روزش شد پسرم حسابی موهاش بلند شده بودن
و پسرم سرش خیش عرق میشد ...
تصمیم گرفتیم ببریمش سلمونی روز دوشنبه 21 تیر ماه بود
ظهر من براش قیچی خریدم و هر چی گشتم روپوش سلمونی کوچیک پیدا نکردم
و سر شب که میخواستیم ببریمش سلمونی از یه مغازه یه روپوش که مخصوص اصلاح
صورت خانوما بود رو براش خریدیم اخه کوچیک بود و راحت اندازش میشد
بردیمش همون سلمونی که همیشه بابا میره
بابا امیر پسری رو تو بغلش گرفته بود و اونم ساکت و اروم بود تاموهاش کوتاه شد
فدای فینگلی ناز خودم بشم که اینقدر مظلوم و ساکته ...
این پسری دنیای مامانشه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی