قهقه های پسری
گل پسر مامان رو امروز بردیم حموم و فردا مهمون داریم
قراره همکارای مامانی برای دیدن نو رسیدمون بیان ایلیای من سه ماهش
چند روز دیگه تموم میشه و وارد چهار ماهش میشه
پسری عاشق حموم کردنه وقتی میبریمش حموم حسابی به در و دیوار نگاه میکنه و
بعد هم خیره میشه به شیر آب و صدای آب
انگاری صدای آب بهش آرامش میده
وقتی اون لحظه شیر آب رو میبندیم پسرطلای مامان گریه میکنه و میخواد که باز باشه
یکمی هم خودش میترسه و تمام اعضای بدنش رو سفت میکنه و یه ترس عمیقی تمام وجودش
رو میگیره ... دیگه نمیدونه مامان حسابی هواسش بهش هست و نمیزاره پسرش یه خراش کوچیک
برداره
تا امروز چند بار ایلیا طلام حمام شیر و حمام سرخ مغز بردیم و آقا حسابی لذت برده و کیف کرده
عصری که پسری رو بردیم حموم مامان فهیمه حسابی باهاش حرف زد و
ایلیای من هم حرف میزد...
پسر مامان امروز برای اولین بار قهقه زد و با صدا خندید اونم با مامان فهیمه
من حسابی ذوق کرده بود و دلم میخواست فقط تند و تند بخنده
الهی من فدای تو گل پسرم بشم که اینقدر عزیزی
امروز ایلیای من 87 روزه شد یعنی 7 روز دیگه مونده تا سه ماه پسرم کامل بشه