پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
مامان نسیممامان نسیم، تا این لحظه: 34 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
بابا امیربابا امیر، تا این لحظه: 35 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
ایلیا طلای ماایلیا طلای ما، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پسر طلای مامان و بابا

چهارماهگی و دوتا واکسن

1395/7/11 12:25
نویسنده : مامان نسیم
117 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جون نی نی ایلیای من امروز چهار ماهه شدی و وارد ماه پنجم از زندگیت شدی

چقدر توی این چهار ماه بزرگ شدی هنوز باورم نمیشه ...

حتی هنوز باور نمیکنم این نی نی کوچولو این فسقلی این جیگرطلا پسر منه

هنوز باورم نمیشه یه پسر به نازیه تو خدا بهم داده

هنوز باورم نمیشه چهارماهه که پیشمی بغلت میکنم بوست میکن بوت میکنم ...

هر روز کارایی که انجام میدی بیشتر از روزای قبل میشه ... تازگیا تا میخوابونمت سریع میخوای

دمر بشی و دست و پا بزنی اینقدر دست و پا میزنی و برای خزیدن روی زمین تلاش میکنی

که آخرش خسته میشی و گریت میگیره مامانی

اونوقته که من بغلت میکنم و نازت رو میخرم

هر چی دستمون باشه رو میخوای ازمون بگیری و تو دستت نگهش داری و بعد از چند دقیقه پرتش میکنی

تا میخوام ازت عکس بگیرم سریع به دوربین نگاه میکنی دیگه فهمیدی خودت رو باید با مامانی وفق بدی

و آماده شی تا تند و تند ازت عکس بگیرم

خیلی دلت میخواد پاهات رو بزاری زمین و بایستی

خلاصه حسابی داری بزرگ میشی کوچولوی مامان

دیروز صبح زود با بابا امیر و مامان فهیمه راهیه مرکز بهداشت شدیم برای واکسن 

اول قد و وزنت رو گرفتن و بعد بردن برای واکسن منم دوربین به دست رفتن که

نزاشتن عکس بگیرم و فقط  از خوردن قطرت ازت عکس گرفتم

وقتی دوتا پات رو واکسن زدن کلی گریه کردی

اصلا اروم و قرار نداشتی مامانی

توی خونه اون روز رو کامل تو بغلم گرفته بودمت و نازت رو میکشیدم

خیلی اذیت شدی نصفه شب تبت رفته بود بالا و با بابایی توی اب و نک پاهات رو پاشویه دادیم

تا یه کمی خنک شدیم دستمال رو که روی سرت میزاشتیم سریع داغ میشد ...

الهی بمیرم که اینقدر اذیت شدی ولی خداروشکر پروسه ی این واکسن هم تموم شد و

پسری مامان خیلی خوب پشت سر گزاشتش ...

 

چهار ماهگی

قد :

وزن :

دور سر :

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)