اولین خنده و اغو اغو کردن ...
تا 50 روزگی فندق مامان فقط توی خواب لبخند میزد و توی بیداری هیچ نشونه ای از خندیدن نبود تا اینکه توی 50 روزگیش یعنی دوشنبه 28 تیر ماه فینگلی مامان به ادا و اطوارای ما جوا ب داد و خنده های خوشگل رو تحویلمون داد با صدای اغو اغو قشنگرین لحظه اون لحظه ایه که پسرت برات بخنده و جواب حرفایی که براش میزنی رو بده خوشبختیمون با تو کامل تر شده پسرم ... چقدر خوبه که دارمت ... چقدر خوبه که تو رو به جمع دو نفرمون دعوتت کردیم پسرم 52 روزش بود که برامون مهمون اومد که اونا هم چندتا بچه قد و نیم قد همراشون بود همشون پسرخاله و دختر خاله ... با صدای بازی و خنده هاشون خونه رو روی سرشون گذاشته بودن توی اون هیاهو ایلیای منم که...