یک عدد نی نی خوش سفر1
من یه مامان پر از انژی ام الان که از سفر برگشته بعله به جای اینکه انتظار داشتم وقتی برمیگردم خسته و کوفته باشم در عوض پر از شور و انرژی ام ... و همه ی این انرژی من به خاطر خوش سفر بودن کوچولوی مامانه ما چهارشنبه ساعت 6 عصر بود که حرکت کردیم به سمت بندر عباس نی نی طلا رو گزاشتیم تو ساک حملش و عقب یه جای خیلی گرم و نرم براش درست کردیم و پسر مامانی قبل از رفتن شیر خورد و خوابش برد ... تقریبا تا حاجی آباد پسریه من خواب بود فقط گهگاهی که من صداش میکردم چشاش رو باز میکرد و یه نگاهی مینداخت بهم و باز هم خواب میرفت ساعت 12 شب بود که رسیدیم بندر عباس خیلی هوا گرم و شرجی بود ... و یه باد خیلی خوب میومد اونجا اولین ب...