آزمایش غربالگردی دوم
الان 16 هفته و دو روزه که فسقلی با منه ... یعنی 114 روز ... دیروز صبح با امیرم قرار بود ساعت 6 بیدار شیم و بریم برای آزمایش ولی دوتامون خواب افتادیم و وقتی بیدار شدیم ساعت 7 بود ... امیرم باید میرفت دانشگاه و منم اداره ... قرار شد که برای سه شنبه بزاریمش وقتی رفتیم بیرون و دیدیم بارون باریده ... من ذوق کردم بوی بارون یه حس خیلی خوب بهم داد ... همون لحظه به بابایی گفتم امروز تو منو برسون آزادی و خودم میخوام پیاده برم آزمایشگاه ... میخوام از این هوا لذت ببرم هر جوری بود راضیش کردم ... همون جور پیاده و دو کورس یا تاکسی رفتم دفترم رو که به آزمایشگاه برای نوبت دهی دادم گفت باید آخرین سونو رو هم بدی ... هر چی بهش گفتم...