تولد پسریه گلم
دیشب یه تولد عالی رو گذروندیم کیکت رو که سفارش داده بودیم مامان کیک تاج بود که گفتیم برای چهارشنبه عصر آماده کنه تا شب خودمون عکس بگیریم و موقعی که مهمون ها میان دغدغه ی عکس تکی و سه نفره و اینارو نداشته باشیم و فقط بخوایم عکس دست جمعی بگیریم اون موقع ولی وقتی بابای رفت تو شیرینی فروشی برگشت و گفت که کیکت رو صورتی زده با تاج طلایی ای وای وقتی رفتم دیدمش دنیا رو سرم خراب شد همون جا اشکام سرازیر شدم ولی تو میخندیدی و اصلا این چیزا برات مهم نبود مامان اصلا چیزی متوجه نمیشدی که مامانی کلی باهاش دعوا کردیم و قرار شد فرداش قنادشون بیاد و رنگش رو عوض کنه ولی من خیلی ناراحت شده بودم و گریه کردم یه عالمه بابایی هم ناراحت و عصب...