نگاه کردن دستها ...
دوشنبه 25 مرداد ماه ایلیا رو گذاشته بودم توی سالن و خودم داشتم به کارای خونه و غذا پختن میرسیدم و هر از گاهی یه نگاهی به پسری مینداختم مشغول کارام بودم حسابی ... اومدم به پسری سر بزنم دیدم پسرم محو دستاشه اینقدر دستاشو اورده بالا و نگاشون میکنه که ذوق کردم از این کارش بابا امیر رو صدا زدم و دوتایی نگاه میکردیم فندقمون و کلی ذوقش رو میکردیم عاشق این تک تک کارای بامزتم مامانی ... همینجور که داری بزرگ میشی منم همرات بزرگ میشم و لحظه لحظه ی رشد کردنت رو تجربه میکنم خوشگل مامان پسری دو ماه و 15 روزشه یعنی 78 روز